چه اصطلاحاتی در حملونقل دریایی بهکار میرود؟
- حمل و نقل دریایی بار
- پارسا امیرسلیمانی
- 1401-03-22
- 0
- 643
شما بهعنوان شخص حقوقی یا حقیقی لازم است تا در این حوزه به تمامی اصطلاحات آن آگاه باشید، چراکه آگاهی از این اصطلاحات میزان تسلط شما را نشان میدهد و این امر سبب میگردد تا در کسبوکار خود شخصی حرفهای یا به اصطلاح “کار درست” شناختهشوید.
بارگیری:
بارگیری یکی از اصطلاحات حملونقل دریایی است که کاربرد فراوانی نیز دارد. با این حال افراد زیادی هستند که بهمعنای این اصطلاح آگاه نیستند. بارگیری بهمعنای انتقال کالاها به داخل کشتی است.
بارنامه دریایی کالای بارگیری شده:
نشاندهنده این است که کالا توسط متصدی حمل تحویل گرفته شده و در کشتی بارگیری شده است. بر روی چنین بارنامهای عبارت Shipped یا Board On قید میشود.
بارنامه دریایی کالای دریافت شده:
این بارنامه توسط متصدی حمل، برای حمل دریافت شده اما بارگیری نشده است و بانکها از قبول چنین بارنامهای خودداری میکنند مگر اینکه در قرارداد بین خریدار و فروشنده، اعتبار آن مورد پذیرش واقع شود.
بارنامه ترانشیپ:
این اصطلاح یکی از مهمترین اصطلاحات حوزه حملونقل دریایی است. این اصطلاح برای وقتی بهکار برده میشود که یک کالا بخواهد از داخل یک کشتی، به داخل یک کشتی دیگر منتقل شود.
فاس:
فاس به معنی تحویل کنار کشتی است و تحت این مقررات تعهده فروشنده با گذاردن کالا کنار کشتی روی اسکله یا بارج به پایان میرسد. بدین مفهوم که خریدار تمام هزینهها و مسئولیتهای خسارت یا فقدان را از زمان گذاشتن کالا کنار کشتی باید متحمل میشوند.
فوب:
فوب یکی از اصطلاحات حمل و نقل دریایی است که به معنی تحویل روی عرشه کشتی است. کالا بهوسیله فروشنده در بندری که در قرارداد فروش ذکرشده روی عرشه کشتی گذاشته میشود.
سیانداف:
این اصطلاح در حوزه قیمت در حملونقل دریایی اشاره دارد. سیانداف بهمعنای ارزش کالا با احتساب کرایه است و یکی از رقمهایی است که در تصمیمگیریها نقش مهمی دارد.
سیف:
یکی دیگر از اصطلاحات حملونقل دریایی است که به سیانداف مشابه است و در حوزه قیمت قرار میگیرد اما کاملا با آن متفاوت است. سیف بهمعنی ارزش بیمه و کرایه است. کالایی که از طریق دریا جابهجا میشوند باید بیمه داشتهباشند.
تحویل از کشتی:
اینعبارتبهمعنای ایناستکه کشتی بار را به خارج از آن تحویل یکی از طرفین داده است. ممکن است این تحویل گیرنده، گمرک، یک کشتی دیگر یا خریدار باشد.
تحویل از اسکله:
این اصطلاح نیز بهمعنایایناستکه بار در اسکله مورد نظر به فروشنده تحویل داده شده است.
تحویل شده پس از پرداخت عوارض:
کالاهایی که در حملونقل دریایی تحویل دادهمیشود، شامل عوارضی میشوند که باید به نهادهای دولتی پرداخت شوند. این پولها معمولا به شکل حضوری در اداره گمرک پرداخت خواهندشد.
ARA:
آنتورپ، روتردام، امستردام. بندهای اصلی واردات زغال سنگ در شمال شرقی اروپا است.
Ballast:
الف) ماده ای (معمولا آب در بشکه های بالاست) زمانیکه کشتی کاملا پر نشده است برای ثابت نگه داشتن آن استفاده میشود.
ب I7n Ballast (واژهایاستکه نشان میدهد کشتی تا بندر بعدی خالی از بار رانده میشود.
BENDS:
مخفف both ends است. زمانی استفاده میشود که هر ترم بارگیری و خالیکردن بار در مورد کشتی با عملیات بارگیری و خالی کردن بار برابر باشد.
Baltic Freight Index:
BFI مرجعی است که تعداد مرکب مسیر ها را برمبنای هر روز نشان میدهد.
(BIFFEX) Baltic International Freight Futures Exchange:
مبادلهای که در آن قرادادهایی با باربری در اینده انجام میشود و فهرست BFI برای آنها منتشر میشود.
Bill of Loading (B/L):
سندی است که به سه منظور مورد استفاده قرار میگیرد:
- رسید بار که توسط ارسال کننده صادر میشود و توسط حمل کننده امضا میشود.
- “سند عنوان” بار یعنی سندی برای اثبات مالکیت بار.
- مدرکی برای تعیین ترمها و شرایط قرارداد حمل بار بر روی دریا.
Brokerage:
سهمی که برای زمان و تلاشی که بروکر (دلال) برای مذاکره با چارتر پارتی گذاشته است درنظر گرفته میشود. این سهم بهصورت درصدی از هزینه باربری یا هزینه اجاره کشتی که توسط صاحب کشتی دریافت شده است معین میگردد.
Bunkers:
ترمی که سوخت مورد استفاده کشتی را نشان میدهد.
Bunker Clause:
زمانی که چارتر درخواست میکند که چارتر سوختی را که در بندر مقصد در کشتی موجود است را بپذیرد و هزینه آن را پرداخت کند؛ درصورتیکه جنس مرجوع شود صاحب جنس هزینه هرمقدار سوختی که بر روی کشتی باقی مانده است را پرداخت خواهدکرد.
Banker Escalation/De-escalation Clause:
در COA برخی اوقات این کار معمول است که نرخ هزینه باربری به قیمت بازار سوخت را در زمان تثبیت قرارداد معین کنند تا تغییرات نرخ باربری در خط با قیمت سوخت در زمان انجام ارسال محموله مشخص باشد.
Cost and Freight:
C & F/ CFR، متدی از فروش بار است که در آن فروشنده هزینههای بارگذاری و باربری بر روی دریا را پرداخت می کند.
Capesize:
کشتیای با ظرفیت حدود 80.000 DWT. کشتیای که برای گذر از کانال پاناما بسیار بزرگ است و بنابراین از اقیانوس ارام به اقیانوس اطلس و بالعکس آن را از دماغه امید نیک میگذرد.
Charter Party:
سندی است که شامل جزئیات تثبیت شده کشتی چارترر شده است. معمولا از فرمهای استانداردی که برای چارتر پارتی در زمینههای مختلف وجود دارد استفاده میشود اما برخی از چارتررها از فرمهای شخصی استفاده میشود.
Cost, Insurance, freight:
CIF، متدی از فروش بار که در آن فروشنده هزینههای بارگیری، باربری بر روی اقیانوس و بیمه بار را پرداخت میکند.
COA:
قرارداد affreightment چارترر پارتی بیش از یک سفر داشتهباشد.
Deadfreight:
هزینه باربری که برای باری پرداخت میشود که در حملونقل دریایی، فضایی برای آن رزرو شدهباشد اما درواقع از ان فضا استفاده نشدهباشد.
Demurrage:
جریمه نقدیای که توسط چارترر کشتی به خاطر تاخیر پس از زمان لیکن تایم بارگذاری یا تخلیه بار پرداخت میشود.
Despatch:
جایزه نقدیای که توسط صاحب چارترر در صورتی پرداخت می شود که عملیات بارگیری/تخلیه بار پیش از اتمام زمان لیکن تایم انجام شود. معمولا این مقدار با نرخی معادل نصف demurrage است.
Draught:
فاصله عمودی بین خط آبی و تیره ته کشتی. تصاویری که ارائه میشود مربوط به کشتیای است که به طور کامل بارگیری شده است.
Draught Survey:
بررسی که در بندر بارگیری و تخلیه بار با مقیاس های اندازه گیری draught انجام میشود تا میزان باری که بر روی کشتی بارگیری شده است اندازه گیری شود.
Deadweight Tonnes:
DWT، ظرفیت وزن مرده کشتی شامل بار، سوخت بانکر، آب تازه، ذخایر و … است.
Deadweight Cargo Capacity:
DWCC میزان وزن مرده موجود برای حمل بار است.
Estimated Time of Arrival:
ETA، زمان تخمینی رسیدن کشتی است.
Estimated Time of Departure:
ETD ، زمان تخمینی خروج کشتی است.
ETR:
زمان تخمینی آماده شدن.
Free In and Out:
FIO، انتصاب مسئولیت چارتررها (ارسال کننده و دریافت کننده) برای مدیریت نمایندگان روی کشتی و بارگذاری/تخلیه بار به حساب خودشان؛ یعنی اینکه هزینه آن بهعهده صاحبان کشتی که همچنان هزینههای بندر برعهده آنهاست.
Free In and Out Stowed and Trimmed:
FIOST، همانند FIO است اما در آن هزینههای ماشین آلات و حذف موارد ذاید نیز برعهده صاحبان کشتی است.
Free On Board:
FOB متد فروش بار که در آن هزینههای باربری روی اقیانوس و بیمه شامل نمیشود اما هزینههای بارگیری شامل میشود.
Free On Board Trimming:
FOBT مانند FOB است اما شامل هزینههای حذف موارد زاید پس از بارگیری میشود.
Force Majeure:
شرایط خارج از کنترل معقول از سمت یک طرف یا طرفی است.
Free Pratique:
فاقد صورتحساب سلامتی کشتی و خدمه است.
Freight:
پولی که توسط چارترر به صاحب کشتی برای بار چارتر شده پرداخت میشود.
Gearless:
در حملونقل دریایی، هنگامیکه کشتی دارای لوازم مورد نیاز برای بارگیری یا تخلیه بار بر روی کشتی است.
Handymax :
ترمی است که میزان دقیق آن مشخص نیست اما معمولا نشاندهنده کشتیای با ظرفیت 40تا60,000 DWT است.
Handysize:
ترمی است که میزان دقیق آن مشخص نیست اما معمولا نشاندهنده کشتی ای با ظرفیت 0تا40,000 DWT است.
Hire:
پولی که در تایم چارترر از سوی چارترر به مالک کشتی پرداخت میگویند.
Laydays & Cancelling Date:
Laycan اولین و آخرین زمانیکه کشتی باید در بندر آماده بارگیری باشد یا به تایم چارترر تحویل دادهشود.
Laydays:
دوره زمانیای را نشان میدهد که در طی آن دوره کشتی باید در بندر بارگیری برای انجام بارگیری آماده باشد.
Laytime:
زمانی که بار کشتی اجازه دارد بارگیری یا تخلیه شود بدون اینکه شامل Demurrage شود.
Master’s Receipt:
سندی که توسط افسر ارشد امضا میشود و یهعنوان رسید بار بر روی کشتی تلقی میشود.
(MOLOO) More or Less in Owner’s Option:
کمتر یا بیشتر به انتخاب صاحب کشتی هشدار در مورد تناژ است.
(NOR) Notice of Readiness:
اعلانیکه توسط کشتی انجام میشود مبنیبراینکه آماده بارگیری یا تخلیه بار شود.
Ore/Bulk/Oil:
OBO، کشتی با اهداف حمل چندگانه است.
Outreach:
مجموع فاصلهای که تجهیزات بارگیری یا تخلیه بندر میتوانند به کشتی دسترسی داشتهباشند.
Panamax:
کشتیای با ظرفیت حدود 60) تا80,000 DWT(بیشترین اندازه یک کشتی که میتواند از کانال پاناما عبور کند است.
Port Costs/ Disbursements:
هزینههایی که معمولا توسط صاحب کشتی به مسئولان بندر برای استفاده از تسهیلات بندر پرداخت میشود.
SATSHEX:
مشمول شنبه، یکشنه و روزهای تعطیل نمیشود.
Safe Berth:
SB، مسیری که کشتی میتواند از آن مسیر وارد بندر شود و یا از آن خارج شود بدون اینکه خطری غیراجتنابپذیر برای دریانوردان اتقاق بیفتد. وظیفه چارترر است که این مسیر را نشان دهد.
Stowage Factor:
SF، از این فاکتور برای تعیین این مطلب استفاده میشود که آیا کشتی پیشازآنکه به میزان ماکسیمم بارگیری خود برسد ظرفیتش پر میشود یا خیر.SF زغال سنگ بسته به نوع آن بین 37 تا 48 فوت مکعب در هر تن است.
SHINC:
شامل یکشنبه و روزهای تعطیل است.
SHEX:
شامل یکشنبه و روزهای تعطیل است.
Safe Port:
SP، همانند SB است با این تفاوت که در مورد بندر صدق میکند.
Spot:
واژهای که نشاندهنده کشتیای با اندازه مناسب است که میتواند در زمان کوتاهی چارترر شود و معمولا بنا به درخواست چارترر ها خالی است.
Stevedore:
در حملونقل دریایی به شرکتهایی که درگیر فراهمکردن خدمات بارگیری یا تخلیه بار برای کشتی ها هستند، گفته میشود.
SWAD:
ظرفیت کشتی هنگام رسیدن به آب نمکدار. توضیحی که در مورد ظرفیت کشتی هنگام رسیدن به بندر داده میشود، زیرا بندر دارای دریایی با غلظت آب نمکدار است.
Time Charter:
سندی که بر طبق آن چارترر، کشتی را برای مدت مشخصی به خدمت میگیرد. پرداختها بر اساس روزانه انجام میشوند و شامل سوخت استفاده شده و هزینههای بندر و … هستند.
Trip Time Charter:
سندی که برطبق آن چارترر، کشتی را برای یک سفر یا سفری دوری به خدمت میگیرد. شرایط آن مانند شرایط Time Charter است.
(Turn Time) TT:
زمانی مجاز بین اعلام NOR و اغاز Laytime در چارترر پارتی است.
Voyage Charter:
سندی که بر اساس آن چارترر نرخی برمبنای میزان تناژ بارگیری شده بهصورت یکجا پرداخت میکند.
(WWD) Weather Working Days:
روزهای کاری که میتوان بار را بدون مداخله آب و هوایی بارگیری یا تخلیه کرد.